معنی هذیان آلود

حل جدول

هذیان آلود

سرسام‌آور


هذیان

یان، پرت و پلا

لغت نامه دهخدا

هذیان

هذیان. [هََ ذَ] (ع مص) بیهوده دراییدن از بیماری و خواب و جز آن. (منتهی الارب). چرند و پرند. گفتار بیهوده. پرت و پلا. (یادداشت به خط مؤلف). تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن. (اقرب الموارد):
من این همه ز طریق مطایبت گفتم
مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان.
فرخی.
اکنون صفت بچه ٔ انگور بگویم
کاین هر صفتی در صفت او هذیان است.
منوچهری.
نخیزد دشمنی الا ز هذیان
تو هذیان بر زبان خود مگردان.
ناصرخسرو.
- هذیان گفتن. رجوع به هذیان گفتن و نیز رجوع به هذی شود.


آلود

آلود. (ن مف مرخم / نف مرکب) در کلمات مرکبه از قبیل آردآلود، اشک آلود، بت آلود، تراب آلود، تهمت آلود، خاک آلود، خشم آلود، خواب آلود، خون آلود، خوی آلود، ریگ آلود، زهرآلود، سرمه آلود، شکرآلود، غرض آلود، غضب آلود، گردآلود، گِل آلود، مشک آلود، می آلود، مخفّف آلوده است:
ریشی چگونه ریشی، چون ماله ٔ بت آلود
گوئی که دوش تا روز با ریش گوه پالود.
عماره.
دو چشم موژان بودیش خوب و خواب آلود
بماند خواب و شد آن نرگسش که موژان بود.
عماره.
نهاد آن روی خوی آلود بر خاک
اَبَر شاه آفرینگر با دل پاک.
(ویس و رامین).
گفت زندگانی خداوند دراز باد روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود که صید گوزنان نمایند که این در سخت بسته است. (تاریخ بیهقی).
هزار فتنه ٔ خوابیده را کند بیدار
دو چشم مست تو از یک نگاه خواب آلود.
سعدی.
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شدمگر
زآنکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما.
حافظ.
حافظ بخود نپوشید این خرقه ٔ می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را.
حافظ.
القضض، ریگ آلود شدن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به آلوده شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

آلود

(مصدر اسم) در کلمات مرکب بمعنی آلوده آید: آرد آلود خشم آلود خون آلود زهر آلود.


هذیان

بیهوده گوئی، پرت و پلا، تکلم غیر معقول از بیماری یا جز آن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

هذیان

چرند

مترادف و متضاد زبان فارسی

هذیان

اوهام، بیهوده، پراکنده‌گویی، پرت‌وپلا، پریشان‌گویی، چرت‌وپرت، سرسام، غاب، یاوه

فارسی به ایتالیایی

هذیان

delirio

allucinazione

فرهنگ معین

هذیان

(مص ل.) پریشان گویی، (اِ.) گفتار بیهوده و پرت و پلا. [خوانش: (هَ) [ع.]]

فرهنگ عمید

هذیان

بیهوده گفتن در حالت بیماری یا خواب،
(اسم) گفتار بیهوده و غیرمعقول در حال بیماری و اشتداد تب،
[مجاز] بیهوده‌گویی، پریشان‌گویی،

کلمات بیگانه به فارسی

هذیان

چرند

فارسی به عربی

هذیان

متاهه

عربی به فارسی

هذیان

دیوانه شدن , جار و جنجال راه انداختن , با بیحوصلگی حرف زدن , دیوانگی , غوغا

معادل ابجد

هذیان آلود

807

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری